زیبایی عشق

سهراب

گفتی چشم هارا باید شست!

شستم ولی...

گفتی جور دیگری باید دید!

دیدم ولی...

گفتی زیر باران باید رفت!

رفتم ولی...

او نه چشم های خیس و شسته ام را

نه نگاه دیگران را

هیچکدام را ندید

فقط گفت:

دیوانه ی باران زده

پس من هم به دنبال تنهایی خویش میروم،فقط کاش می دونستم که...

تا کی تنهایم...




نوشته شدهپنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:تا کی تنهایم,,,, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.